بسم رب المهدی و بسم رب الشهدا و الصالحین
نامش حمید رضا بود و لقبش صغیرا . ساکت و آرام در عین حال تیز هوش و فعال . از سن خردسالی به مداحی ائمه اطهارعلیهم السلام می پرداخت . تقریبا پنج ساله بوده که به همراه پدر در مجالس روضه خوانی شرکت میکرد و معمولا اشعار پدر بزرگش مرحوم صغیر اصفهانی را با لحن وصدای کودکی خود میخواند است :
آئــینه ی ایـزد نما هــو یا عـلـی موسی الـرضا گنجینه علم خدا هو یا علی موسی الرضا
هم حق نما هم حق تویی فرمانده مطلق تویی هم بر قدرهم برقضا هو یا علی موسی الرضا
همرزمش می گفت : اولین بارکه به جبهه ها رفت بخاطرجثه نحیف وکوچکش هیچ لباس و پوتینی اندازه اش نبود. به گونه ای که هردو پایش در یک پوتین جنگی جامی شد.
اما اُف بر این دنیای دنی که هزاران سال زندگی در آن ارزش ندارد . همان طور که حضرت نوح بعد از گذر عمر طولانی خود مدت عمرش را کمتر از چند قدم حرکت از آفتاب به طرف سایه بیان میکند ، شهید حمید رضا صغیرا در حالی که به 17 سال سن نرسیده بود بر حسب وظیفه شخصی و اعتقادی خود و موافقت کامل والدین شریفش راهی مناطق جنگی شده و در 4 آذرماه سال 1365 در محل اروند رود و در عملیات کربلای 4 به درجه رفیع شهادت نائل آمد و وهمانند مادرمان حضرت زهرا(س) تا کنون مرقد پاکش پیدا نشده . چنانچه قبل از شهادت به خانواده اش بارها گفته بود : ما در فامیل هم شهید داده ایم و هم جانباز، ولی مفقودالاثر نداریم . شاید از خداوند درخواست کرده بود تا در پیشگاه اولین مظلومه عالم سربلند و سرافراز باشد .