بر گوش جانم می رسد آوای زنگ قافله
این قافله تا کربلا دیگر ندارد فاصله
یک زن میان محملی اندرغم و تاب و تب است
یارب صدایش آشناست این گریه های زینب است
از عاشق دیوانه میکده عشق پرسیدم :
محرم ؟
گفت : محرم ماه پیروزی خون بر شمشیر است.
محرم ماه عشق است . ماهیکه فرشتگان آسمانها و زمین خون خواهند گریست .
این ماه ماه قتل اسم اعظم است . ماه قتل حضرت عشق .
عشقی که عالم همه دیوانه اویند . سرمست زجام می اویند .
ماه شفاعت است . حتی سیه رو ترین انسانها نیز در این روز به دنبال شفاعت حسینند .
گفتم : عشق را درچه دیدی ؟
گفت : عشق را در کنج خرابه درکنار ناله های بابا بابای رقیه یافتم .
گفتم : ازکدام جامه اینقدر مست مستی ؟
گفت : از می جامه عشق عباس مستم .
گفتم : کربلا ؟
گفت : اینجا حریم عشق است کرب و بلا ننامید .
گفتم : مگرنامش چیست ؟
گفت : اینجا ارض الحسین است .....سلطان حریم عشق اینجاست .....سردارحریم عشق آنجاست .
گفتم :بین الحرمین ؟
گفت :فاصله میان عطر یاس وسیب ... فاصله میان رب و نفس.
هرکه در این فاصله ازعشق سیراب شد دیگر زصراط ودوزخ غم ندارد .
گفتم :آب ؟
گفت : ناله های رباب رقیه علی اصغر .
گفتم : ناله های فراق ؟
گفت عاشورا .... ببین صبح می دمد وقت اذان رسیده ....علی اکبرت کجاست ....
بابام مشکن دل رباب را.... که او دل شکسته است .... بشکن سکوت را....
بگو اصغرت کجاست ....
بابا دخت یزید زخم زبانم زند .... که هان گر شاهزاده ای بگو زیورت کجاست .....
بابام وقت سفر به سر عمامه داشتی .... شاها چه آمده برسرت .....پس سرت کجاست..... .
گفتم : دلت چه میخواهد ؟
گفت :
چو در دل دارم تمنای کربلای حسین ای خدای من ... نصیبم کن بوسه برحرم با صفای حسین ای خدای من
سرشتی چون مهر او در دل به دیدارشدل بود مایل ... بهشتت باشد جهنم من بی لوای حسین ای خدای من
خوشآن روزی کین قفس شکند استخوان تن پرحوس شکند ... به پروازآید کبوتردل در هوای حسین ای خدای من
به جان داغی زان گلو دارم ... به دل عمری آرزو دارم... که برد نای مرا دشمن ... همچو نای حسین ای خدای من
سرم را ازتن جدا سازید در رضای حسین ای خدای من ...
نظربر دل پرامیدم کن به کوی شهادت شهیدم کن .... که تا باشم با حسین و با اولیای حسین ای خدای من .