به نام خدا
با سلام و عرض ادب
خوبه دست شما درد نكنه كه براي لحظاتي آدما را به ياد يه روز بايد رفتن مياندازيد. اما برادرجان بهتر نيست از قشنگيهاي مرگ هم بگوييم كه متاسفانه در ادبيات ما خيلي كم به آن اشاره شده است در حالي كه ما در احاديث داريم كه هرشخصي حتي اگر گنهگار شديد و جهنمي ابدي باشد هم باشد پس از مرگ مدتي در محلي راحت و بدون دغدغه نگهداري ميشود و پس از آن به ساير امور او پرداخته ميشود. چندي قبل در وبلاگ يكي از دوستان پارسي بلاگي در باره زيبايي مرگ مطلبي خواندم كه واقعا جالب بود.
نام مطلب: ترحم باعث تخفيف عذاب قارون
نشاني وبلاگ:
kindliness.parsiblog.com
مرگ آن قدرها هم كه ميگويند بد نيست. به قول زنده ياد سهراب سپهري:
مرگ با خوشه انگور مي آيد به دهان
واقعا هم همين طور است. مرگ شيرين و دوست داشتني. مگر نه اين كه امام حسين(ع) مرگ را چون گردنبندي كه بر گردن دختركان است ، دوست دارد.
نميخواهم تعريف خودم بدهم و منم منم كنم. خدا شاهد است نه. اما بنده كه هر وقت به ياد مرگ ميافتم بيش از هر چيز ديگر به ياد خدا ميافتم و از اين كه پس از ترك اين جهان در آغوش نور قرار ميگيرم و ميهمان و جيرهخوار خوان خداوندي ميگردم، بي اندازه خوشحال مي شوم و خداوند بزرگ را به خاطر اين موهبت عظيم شكر و سپاس ميگويم و فرياد بر ميدارم:
خدايا! از تو ممنونم كه مرگ را آفريدي تا به وسيله آن همچو عاشقي دلداده و دل از كف ربوده با حالتي مست و مدهوش در دامنت بيافتم و همچو كودكي كوچك به بلنداي عظمتت بياويزم و در جوارت به فراغت بال بياسايم. خدايا! تو چقدر نازنيني كه بندهات را چنين به پيش خويش ميخواني و عظمتش مي دهي و بزرگش ميداري!
خدايا! از تو ممنونم و شاكر كه به من آموختي كه از مرگ نبايد بترسم از اين بايد بترسم كه شايسته مرگ نباشم.
فسبحان من لا يموت
به روز باشيد و بهروز
ياعلي