قبل ازهرچیزفرارسیدن
ایام شهادت ششمین امام شیعیان امام جعفرصادق علیه السلام را به محضر امام
زمان عجل الله تعالی فی فرجه و تمام شیعیان آن حضرت تسلیت عرض میکنم.
منصورعباسی به منظورایراد خدشه به شخصیت علمی وفقهی امام صادق علیه السلام ، به هروسیله ای توسل می جست ، چنانکه ابوحنیفه را واداشت تا رو در روی امام
ایستاده و با وی به بحث بپردازد ، تا درصورت پیروزی ابوحنیفه ، امام را درصحنه
علم ودانش اسلامی تحقیرکند.
ابوحنیفه خودجریان این داستان را چنین نقل می
کند:
منصور به من گفت:مردم توجّه عجیبی به جعفربن محمد(امام صادق)
پیدا کرده و سیل جمعیت به طرف او سرازیر شده است ، تو چند مسئله از مسائل مشکل را
آماده کرده وحل آنها را از جعفر بن محمد بخواه وچون او نتوانست جواب مسائل
تو را بدهد ،ازچشم مردم خواهد افتاد. من نیز چهل(40) مسئله بسیار پیچیده و مشکل
آماده کردم.آنگاه امام صادق علیه السلام و ابوحنیفه در حیره و درحضور منصور با
هم ملاقات می کنند .
ابوحنیفه لحظه ورود خودبه مجلس منصوررا چنین توصیف می
کند:
هنگامی که وارد مجلس شدم جعفر بن محمد را دیدم که هیبت وعظمت
شخصیت وی حتی خود منصوررا تحت الشعاع قرار داده بود ، سلام کرده ودر جای خود
قرار گرفتم.آنگاه منصور ، خطاب به من چنین گفت:مسائل خود را برابوعبدالله عرضه
کن . من مسائلی را که با خودآورده بودم یکی پس ازدیگری از آن حضرت می پرسیدم
و او در پاسخ می فرمود : درباره این مسئله عقیده شما چنین است و اهل مدینه چنین
می گویند و ما چنین می گوییم. نظرآن حضرت در پاره ای ازمسائل طرح شده با نظر ما
ودر پاره ای دیگر با نظر اهل مدینه و در مواردی با نظر هر دو مخالف بود . بدین ترتیب
چهل مسئله به آن حضرت عرضه و جواب آنها دریافت شد.
پس از پایان
مناظره ابوحنیفه بی اختیارآخرین سخن خود را با اشاره به امام صادق علیه
السلام چنین ادا کرد:«انّ أعلم الناس أعلمهم باختلاف الناس:دانشمندترین
مردم کسی است که به آراء و نظرهای مختلف علما درمسائل،احاطه داشته
باشد».{حیات فکری وسیاسی امامان شیعه/رسول جعفریان/ص331-332}.
انَّ مِنَ الکَبَائِر عُقُوقَ الوَالِدَین وَالیَاسَ مِن رَوحِ اللهِ وَالاَمنَ مِن مَکرِ اللهِهمانا آزار رساندن به پدر و مادر و نا امیدی از رحمت خداوند و ایمنی از مکر خداوند از گناهان کبیره است.
(جهاد با نفس، ح 424)
اِنَّ القَلبَ لَیـتَجَلجَلُ فِى الجَوفِ یطلُبُ الحَقَّ فَاِذا اَصابَهُ اطمَاَنَّ وَ قَرَّ
به راستى که دل در درون سینه بى قرار است و به دنبال حق مى گردد و چون به آن رسید، آرام و قرار مى گیرد.
(کافى، ج 2، ص 421)
المنجیات : اطعام الطعام و افشاء السلام والصلاة باللیل و الناس نیام
عوامل رستگاری : اطعام کردن ، آشکارا سلام کردن ،نمازشب خواندن در حالی که مردم آرمیده اند.
(محاسن البرقی ، ص 387)
انَّ العَمَلَ القَلیلَ عَلی الیَقینِ افضَلُ عند اللهِ مِنَ العَمَل الکَثیر عَلی غَیر یَقین.
عمل اندک و بادوام که بر پایه ی یقین باشد در نزد خداوند ازعمل زیاد که بدون یقین باشد برتر است.
(جهاد با نفس، ج 74)
لا یستَیقِنُ القَلبُ اَنَّ الحَقَّ باطِلٌ اَبَدا وَ لا یستَیقِنُ اَنَّ الباطِلَ حَقٌّ اَبَد
هرگز دل به باطل بودن حق و به حق بودن باطل یقین نمی کند.
(تفسیر العیاشى، ج 2، ص 53، ح 39)
حُسنُ الظَّنِّ باللهِ أن لَا تَرجُوَ إلاَّ اللهَ وَ لَا تَخَافَ إلَّا ذَنبَکَ.
گمان نیکو به خدا داشتن این است که امید به هیچکس جز اونداشته باشی و از هیچ چیز جز گناهت نترسی.
(جهاد با نفس، ح 143)