�ی��� ����ی�� ���ی� ��� لاگهای سال 1385 - عطش عشق
سفارش تبلیغ
صبا ویژن



لاگهای سال 1385 - عطش عشق






درباره نویسنده
لاگهای سال 1385 - عطش عشق
سید حامد حکیمی پور
بسم رب المهدی.به نام آنکه سینه مان آکنده از عشق اوست و دیدگانمان در فراق او خون می گرید. در این وبلاگ سعی شده ضمن بیان عقاید شیعیان اثنی عشری و بدور از محیط خشک و بی روح کلامی،مجموعه ای از محبوبترینهای مذهبی خوانندگان عزیز جمع آوری شود.باشد که تحفه ای گردد به درگاه آنکه چشمانمان به راهش دوخته.
آیدی نویسنده
تماس با نویسنده

موضوعات مطالب
مناسبتهای اسلامی[36] . موعود[23] . غدیر ، ولایت ، امامت[19] . موبایل اسلامی[11] . قالب های مذهبی[9] . ملکوتیان[9] . حماسه حسینی[7] . عبرتهای زمان[7] . گالری اسلامی[5] . لوگوهای حمایتی .
آرشیو وبلاگ
لاگهای سال 1385
لاگهای سال 1386
لاگهای سال 1387
لاگهای سال 1388
لاگهای سال 1389


لینکهای روزانه
نرم افزار اسلامی موبایل [11]
صغیر اصفهانی [245]
پـــارس تــــولـــز [117]
تالار گفتمان برسا [106]
موسسه حضرت ولی عصر (عج) [166]
[آرشیو(5)]


لینک دوستان
غـایــب
کلوب من
لیله القدر
اسوه زمان
سجاده من
حیات طیبه
قرار شبانه
رخ اندیشه
بیقرار ظهور
مهسا آنلاین
دفتر خاطرات
دلتنگی عزیز
عروج روحانی
حضرت عشق
خدای مهربون
پرچمدار هدایت
تنهاترین سردار
غریب ترین مداح
عبد الرضا هلالی
حمید رضا علیمی
یا اباصالح ادرکنی
نسیمی از بهشت
چیز هایی که نگفتم
حزب اللهی مدرنیته
یا لثارات الحسین (ع)
طلاب حوزه علمیه قم
اللهم عجل لولیک الفرج
سیدجواد ذاکر حمید علیمی
وجود با وجود
پیاده تا عرش
بچه دانشجو !
یوسف زهراء
یا علی مدد
مستبصر
سوز عشق
همکلاس
عمومی
در سایه سار معرفت
وبلاگ اس ام اس
خلوت تنهایی
اس ام اس عاشقانه
مسیح اندیمشک
هـــــــو یا عـــلــــی
زندگی
موتور سنگین
شیرین الحکایات
رنـــگــارنــگ
..:: نـو ر و ز::..
دکتر رحیم پور ازغدی
با خاطرات تبیانیون
شهید جاودانی (کمیل)
انتظار
وبلاگ جامع دفاع مقدس
مشهد وبلاگ
اندیشه اسلامی
مذهب عشق
عطش عشق
وبلاگ قالب
قالب سازمذهبی

عضویت در خبرنامه
 
لوگوی وبلاگ
لاگهای سال 1385 - عطش عشق


لوگوی دوستان
















آمار بازدید

کل بازدیدها : 284753

بازدیدهای امروز : 18

بازدیدهای دیروز : 33

 RSS 

   

بر گوش  جانم  می رسد  آوای  زنگ  قافله
این  قافله  تا    کربلا   دیگر   ندارد   فاصله 
یک زن میان محملی اندرغم و تاب و تب است
یارب صدایش آشناست این گریه های زینب است

                       

                      

از عاشق دیوانه میکده عشق پرسیدم :
محرم ؟
گفت : محرم ماه پیروزی  خون بر شمشیر است.
محرم ماه عشق است . ماهیکه فرشتگان آسمانها و زمین خون خواهند گریست .
این ماه ماه قتل اسم اعظم است . ماه قتل حضرت عشق .
عشقی که عالم همه دیوانه اویند . سرمست زجام می اویند .
ماه شفاعت است . حتی سیه رو ترین انسانها نیز در این روز به دنبال شفاعت حسینند .
گفتم : عشق را درچه دیدی ؟
گفت : عشق را در کنج خرابه درکنار ناله های بابا بابای رقیه یافتم .
گفتم : ازکدام جامه اینقدر مست مستی ؟
گفت : از می جامه عشق عباس مستم .
گفتم : کربلا ؟
گفت : اینجا حریم عشق است کرب و بلا ننامید .

                                                       
گفتم : مگرنامش چیست ؟
گفت : اینجا ارض الحسین است .....سلطان حریم عشق اینجاست .....سردارحریم عشق آنجاست .
گفتم :بین الحرمین ؟
گفت :فاصله میان عطر یاس وسیب ... فاصله میان رب و نفس.
هرکه در این فاصله ازعشق سیراب شد دیگر زصراط ودوزخ غم ندارد .
گفتم :آب ؟
گفت : ناله های رباب رقیه علی اصغر .
گفتم : ناله های فراق ؟
گفت عاشورا .... ببین صبح می دمد وقت اذان رسیده ....علی اکبرت کجاست ....
بابام مشکن دل رباب را.... که او دل شکسته است .... بشکن سکوت را....
 بگو اصغرت کجاست ....
 بابا دخت یزید زخم زبانم زند .... که هان گر شاهزاده ای بگو زیورت کجاست .....
بابام وقت سفر به سر عمامه داشتی .... شاها چه آمده برسرت .....پس سرت کجاست..... .

گفتم : دلت چه میخواهد ؟

                                      

                          

گفت :

چو در دل دارم تمنای کربلای حسین ای خدای من ... نصیبم کن بوسه برحرم با صفای حسین ای خدای من
سرشتی چون مهر او در دل به دیدارشدل بود مایل ... بهشتت باشد جهنم من بی لوای حسین ای خدای من
خوشآن روزی کین قفس شکند استخوان تن پرحوس شکند ... به پروازآید کبوتردل در هوای حسین ای خدای من
به جان داغی زان گلو دارم ... به دل عمری آرزو دارم... که برد نای مرا دشمن ... همچو نای حسین ای خدای من
سرم را ازتن جدا سازید در رضای حسین ای خدای من ...

 نظربر دل پرامیدم کن به کوی شهادت شهیدم کن .... که تا باشم با حسین و با اولیای حسین ای خدای من .



نویسنده » سید حامد حکیمی پور » ساعت 12:27 صبح روز شنبه 85 بهمن 7

  

زبان رساى اسلام بود و مبین شریعت مصطفى(صلّی الله علیه و آله) با سخنانى حکیمانه،

 منطقى استوار، علمى سرشار، برگزیده روزگار به شمار می‌آمد و...بنده شایسته پروردگار.

در سال‌هاى سیاهى که ابرهاى سلطه امویان، آسمان جهان اسلام را تاریک کرده بود و در

 سال‌هایى تیره‌تر، که حکومت عباسیان، مسلمانان را به تیرگى نشانده بود.

 او خورشید مدینه‌ی دین و دانش بود.

در میان این دو فصل سیاه و سرد و ابرآلود، چند صباحى که خورشید وجودش از

 افق مکتب و مذهب تابید، اسلام و قرآن را جان بخشید.

او آبیارى نهال حق کرد تا این بذر ایمان پا گرفت و در افق اندیشه‌ها تابان شد.

دین، به نام او زنده گشت. درخت علم، در بوستان کلامش رویید و به برگ و بار نشست.

گلشن فضل، از چشمه دانش او سیراب شد. کتاب فقه، با (الفباى صادقى) نگاشته گشت.

وقتى چشمه فضل و فقه و علم و کمال او مى‌جوشید، حسودان و عنودان، زبان به طعن

مى‌گشودند و تیغ دشمنى بر مى‌کشیدند و پاى خصومت پیش مى‌گذاشتند.

 ولى... کدام دانشور را مى‌توان شناخت و نام برد که از گنج دانش حضرت صادق (َع)

بهره نبرده باشد؟

و کدام معلم را مى‌توان یافت که به اندازه او، تربیت یافته در مکتب عترت داشته باشد؟

حوزه‌هاى علمیه، نقش شاگردى او را به سردرهاى خویش نوشته‌اند.

فقیهان دین مدار، خوشه چین حدیث و حکمت صادقى‌اند.



نویسنده » سید حامد حکیمی پور » ساعت 1:0 صبح روز دوشنبه 85 بهمن 2

آنچنان مستم ز جام ساقی کوثر که دانم
نفخه صور قیامت هم نسازد هوشیارم

من به دنبال وی آمدم افتان و خیزان
ور نه هرگز اندرین عالم نیفتادی گذارم

ازدل خود هرچه می پرسم ز رسم وراه آیین
 گوید اینها چیست من از عشق حیدر بی قرارم  

 (دیوان صغیر اصفهانی صفحه 80)

استاد شاعر عارف مرحوم محمد حسین صغیر اصفهانی در سال 1312 ه.ق(1273ه.ش) مطابق با روز میلاد امام علی (ع) در شهر پر گهر اصفهان دیده به دار فانی گشود .
وی که از کودکی خواندن و نوشتن را بسیار دوست می داشت در سن پنج سالگی به همراه دایی اش به مکتب خانه رفت .

ولی در همان روز به علت قصور سن معلم مکتب خانه از یکی از دانش آموزان خواست تا او را به خانه ببرد و او نیز چنین کرد . آن روز اولین و آخرین روز تحصیل استاد در مکتب بود .
پس از آن روز از روی سیاه مشق بچه هایی که به مکتب می رفتند شروع به نوشتن کرد و در اندک مدتی
به طور کامل قادر به خواندن و نوشتن شد .
پس از اینکه  توانایی خواندن و نوشتن رابه دست آورد نزد آقای ملاعلی کچویی به فراگیری قرآن پرداخت و در کنار استاد خود دو بار قرآن را ختم کرد .
استاد صغیر شبی در خواب وجود مقدس پنج تن آل عبا(علیهم السلام) را به همراه حضرت خضر(ع) مشاهده نمودند . در حالیکه گریان بودند دست به دامن حضرت خضر(ع)  شدند و حضرت نیز عصا و عبایی به ایشان عطا کردند و پس از آن اشعار در مدح اهل البیت(علیهم السلام)  بر زبانشان جاری شد .

ایشان در طول زندگی ساده و پر برکتشان مراحل سیر و سلوک عرفانی را درنوردیدند تا به بالا ترین درجات عرفانی رهنمون  شوند .
عشق و علاقه سرشاری که در وجود ایشان نسبت به اهل البیت(علیهم السلام) وجود داشت به گونه ای بود که حتی تیره دلان و اوباش دوران خود را نیز به خود جلب کرده بود  و سبب هدایت بسیاری از آنان به راه راست و حقیقت عشق گشته بود .

استاد صغیر چند روز قبل از وفاتشان فرمودند :(( دیشب در عالم رویا حضرت فاطمه زهراء(س) را مشاهده نمودم که به من فرمودند :آن قصیده ای که در مورد من سروده ای بخوان  . عرض کردم بی بی جان کدام یک را بخوانم ؟ حضرت چند بیت این قصیده را خواندند :
 امروز عالمی ز تجلی منور است               میلاد با سعادت زهرای اطهر است 
نوری کزآن حدیقه جنت منوراست             نور جمال زهره زهرای اطهراست
                                         ....................      
                                 ( دیوان صغیر اصفهانی صفحه 37)
 
پس از گفتگویی حضرت فرمودند :وفات تو با شهادت من توام است .))
سر انجام استاد صغیر پس از 78 سال زندگی با برکت خود در روز اول جمادی الثانی 1390 قمری مطابق با ایام شهادت حضرت فاطمه زهرا(س) دیده از دار فانی بست درحالیکه ذکر بسم الله الرحمن الرحیم و یا علی(ع) بر زبانشان جاری بود .          
شادی روحشان صلوات    اللهم صل علی محمد و آل محمد

عمری است که دم به دم علی می گویم        در حال نشاط و غم علی می گویم
تا حـال علـــی گـفـتـه ام  ان شــاء الــلّــه        دربــاقـی عـمر هـم علی می گویـم



نویسنده » سید حامد حکیمی پور » ساعت 1:0 صبح روز یکشنبه 85 بهمن 1

 


موعودا!

دیر هنگامی است که چشمان انتظار به راهت دوخته و جان و دل به شراره های اشتیاقت، سوخته ایم.

 باغ آرزوها به شوق بهار روی تو خزان ها را می شمارد و چکامه های خونین شقایق را می نگارد؛

نرگس ها داغ هجر تو بر سینه دارند؛عروسان چمن جز به مژده جمال دلارایت سر زحجله عیش برنیارند؛

مهدیا!

معراج نشینی بگذار و از پرده غیبت به درای و رخسار محمدی بنمای؛که خیل منتظران به جان آمده

 از حقارت و عیدهای دنیایی، چشم بر بلندای وعده دیدار تو دارند.

ای گوشوار عرش الهی! آرمان انتظار را به کوله بار صبر و یقین، بر دوش می کشیم

و به ترنم آوای ظهور سرخوشیم، هر بامداد ، یاد طلوع تو را در سینه می پرورانیم و پرتو چهره تو را

در دیده نقش می زنیم.

عمری است که اشک هایمان را در کوره سوزان حسرت ها انباشته ایم و انتظار جمعه ای را می کشیم

که جویبار ظهورت از پشت کوه های غیبت سرازیر شود، تا آن کوره را بدان آب خاموش سازیم

و آن حسرت ها را به دریا ریزیم. سبکبار تن خسته امان را در زلال آن بشوییم.

ای امید بی پناهان، بیا...بیا.

از ثری تا به ثریا، دل های بی قراران، شیدای یک نگاه توست.

از سوی تا ماسوی جان های بی پناهان، نثار قدم های تو باد.

بیا و روزه داران غیبت را به افطار فرج بنشان و قضای عهد انتظار را دستی برافشان.



نویسنده » سید حامد حکیمی پور » ساعت 12:38 صبح روز یکشنبه 85 دی 24

<      1   2